شکار او به قلم حدیث افشارمهر
پارت سی و ششم
زمان ارسال : ۱۶۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
پوزخند عصبی روی لبم شکل گرفت چندبار بالا پایین شد دست خودم نبود عصب های صورتم دیگه از مغزم فرمان برداری نمی کردن.
نفهمیدم چطور پشت سرم ظاهر شد دستاش رو دور شونه هام انداخت فشاری داد و به سمت صندلی جلوی بوم هدایتم کرد.
عین یک عروسک شده ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
هانیه
00این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
کم کم دارم از هانتر متنفر میشم